کد خبر: ۱۲۷۵۸
۳۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
میزبانی همه‌چی تمام عراقی‌ها در مراسم اربعین

میزبانی همه‌چی تمام عراقی‌ها در مراسم اربعین

حاج‌محمدتقی قربانیان چند نوبت مدیریت کاروانی را عهده‌دار بوده که از مسجد ولیعصر (عج) محله شهید‌رضوی به نیت پیاده‌روی اربعین راه انداخته است؛ سفر‌هایی که برای او و اهل کاروان پر بوده از خاطرات ناب.

از مسجدی‌های قدیمی محله سید‌رضی است که تقریبا همه او را می‌شناسند. دهان گرمی دارد و وقتی پای صحبتش می‌نشینی، از شنیدن خاطراتش سیر نمی‌شوی، به ویژه سفر‌های پیاده‌روی اربعین حسینی که به قول خودش «حسابش از کل عمرش جداست.»

حاج‌محمدتقی قربانیان چند نوبت مدیریت کاروانی را عهده‌دار بوده که از مسجد ولیعصر (عج) محله شهید‌رضوی به نیت پیاده‌روی اربعین راه انداخته است؛ سفر‌هایی که برای او و اهل کاروان پر بوده از خاطرات ناب و تجربیاتی نو از میهمان‌نوازی قومی که زبان مشترکشان با آنها حب‌الحسین (ع) بود.

 

‌خاطرات طریق‌العلما‌

آن شب همسایه‌های دورو‌بر آن تازه عروس و داماد، پیر و جوان حتی بچه‌های سه‌چهارساله آمده بودند

حدود هشت‌سال قبل، حاج‌محمدتقی برای اولین‌بار در مسیر پیاده‌روی اربعین قرار گرفت. او این‌طور تعریف می‌کند: توفیقی دست داد با نیتی متفاوت، راهی سفر کربلا شوم؛ تجربه‌ای ناب و حسی ناگفتنی بود که بعد‌از آن سفر تصمیم گرفتم در سال‌های بعد، عاشقان این مسیر را هم با خودم همراه کنم.

او با همین قصد هر‌سال چند هفته مانده به اربعین، کاروان زیارتی کوچکی راه می‌اندازد و عازم کربلا می‌شوند. حاج‌محمدتقی یکی از زیباترین صحنه‌های آن پیاده‌روی‌ها را میهمان‌نوازی عراقی‌ها می‌داند و تعریف می‌کند‌: مسیر پیاده‌روی اربعین از نجف به کربلا دو راه دارد؛ یکی راه اصلی و راه دیگر طریق‌العلما که راه قدیمی سفر به کربلا‌ست و در‌کنار نخلستان‌ها و شط فرات است. در این مسیر موکب کمتری فعال است.

خلوتی و هوای مطبوع‌تر مسیر طریق‌العلما، محمدتقی قربانیان و همراهانش را به این راه می‌کشاند. او تعریف می‌کند: یک شب در مسیر، بدون توجه‌به ساعت و گذر زمان به راه خودمان ادامه دادیم. شب از نیمه گذشته بود و تا جایی‌که چشم کار می‌کرد، اصلا موکبی دیده نمی‌شد.

از سر ناچاری به در خانه‌ای رفتیم و در زدیم. جوانی در را باز کرد. گفتیم زائر و در‌راه‌مانده‌ایم، جایی برای خواب زن و بچه‌ها می‌خواهیم. گفت بمانید. در را بست و رفت. زن و بچه‌ها حسابی خسته راه بودند و تشنه. ۱۰‌دقیقه گذشت. آمدن مرد که طولانی شد، تصور کردیم بی‌اعتنا رفته خوابیده که در همین زمان دوباره در باز شد و مرد به همراه همسر جوانش ما را به داخل خانه دعوت کردند.

 

میزبانی همه‌چی تمام در مراسم اربعین

 

میهمان تازه‌عروس و داماد شدیم

کاروان زائران محله شهید‌رضوی به محض ورود به خانه متعجب می‌شوند. مدیر این کاروان تعریف می‌کند: پا به درون خانه که گذاشتیم. تازه متوجه شدیم ما میهمان خانه تازه عروس و داماد شده‌ایم. فرش و مبلمان و وسایل چنان از نویی برق می‌زد که خجالت کشیدیم با آن لباس‌های پر‌گرد‌وغبار و خاکی روی فرش بنشینیم.

اصرار میزبان هم فایده‌ای نداشت. خوبی بعضی خانه‌های عراقی، داشتن اتاقی بزرگ به‌عنوان حسینیه است. ما به حسینیه رفتیم. مرد در فاصله پذیرایی همسرش با چای و قهوه به درِ خانه بقیه همسایه‌ها رفته بود تا خوش‌خبری ورود زائران کربلا را به محله‌شان بدهد. نیمه شب بود، اما همسایه‌ها دسته‌دسته اهلا و سهلا‌گویان به خوشامد ما می‌آمدند و اصرار که تعدادی از ما، شب میهمان خانه‌هایشان شویم.

یادآوری خاطرات آن ایام، احساسات را در حاج محمدتقی به جوش آورده است. او همان‌طور‌که آرام از جیبش دستمالی را درمی‌آورد تا اشک گوشه چشمش را بگیرد، تعریف می‌کند: آن شب همسایه‌های دورو‌بر آن تازه عروس و داماد، پیر و جوان حتی بچه‌های سه‌چهارساله آمده بودند. زبان هم را نمی‌فهمیدیم، اما با رفتار، مهرشان را به زائر سید‌الشهدا (ع) نشان می‌دادند.

قرار بود آن شب بعداز ساعتی استراحت، آفتاب‌نزده راهی شویم. قبل خوابیدن از میزبان‌ها تشکر کردیم و خداحافظی که اگر موقع رفتن، خواب بودند مزاحمشان نشویم، غافل از اینکه آنها تا خود صبح مشغول شستن و خشک‌کردن لباس‌های پر‌گرد‌وغبار ما و تدارک بساط صبحانه بودند.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ در شماره ۶۰۶ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44